ددربا عضو چهارم خانواده
ظهر ۵ شنبه ای از اذر با پرستار جدید رفتیم جنگل النگدره. واقعا هرفصلش زیباست..پاییزش یه چیز دیگه است واقعا زیبا بود. پارسا و پرستارشون قدم زدن ومن رو یه کنده درخت نینی به بغل نشستم وسلفی گرفتم. فقط یه جاش بد بود که پارسا سرشو انداخت پایین وبرا خودش میرفت و هرچی صداش زدیم انگار نه انگار و حتی از عرض خیابون خلوتش هم رد شد. اینجا بود که تا مرز پیچوندن گوش پیش رفتم و اشکش دراومد. یه روز هم گذری رفتیم عباس اباد .خیلی روز سردی بود. در حد یه کم قدم زدن و عکس گرفتن.. ...
نویسنده :
مامانی
21:54